ی تایمی خاستم جلوشو بگیرم با ی هم دانشگاهیم دوس شدم قایمکی تماسامو چک میکرد و چک میکرد کجاها میرم بعد من پدرم دشمن خونی دختراشه و بی آبروعه ینی چیزی ببینه میره ب همه میگه اره دختر من فلان کارس اینم تا فهمید من با کسی آشنا شدم گفت میرم ب بابا میگم فک نکنی بی صاحابی تا اینننن حد
چند سالتونه الان؟ از گذشته تجربه بگير و اگه متوجه شدي كسي شما را خواستگاري كرده از خواهرت غيرمستقيم برسون تمايل به آشنايي داري
خوب باید تنهایی میرفتی بیرون
شاااید حسادت میکرده
همسایه مادربزرگمینا ۳ تا خواهر بودن هروقت برا کوچیکترا خواستگار میومد این دعوا راه مینداخت الان سنی ازشون گذشته هر ۳ مجردن متاسفانه
ولی خاله های منم ۳ تا بودن خاله بزرگترم برا اون یکیا همه کارای مراسمشونو انجام میداد ۲ تا کوچیکه زودتر ازدواج کردن خودشم ازدواج کرد بعد اونا
کار خواهرت از روی هرچی ک بوده اشتباه بوده اگ میتونی از این ببعد یکم جلوش وایسا احترام ک ب بزرگتری کوچیکتری نیست
حسود بوده شاید الانم خودتو ارتقا بده فن بیان داشته باش تا دیده بشی تو خونه کز نکن تو جامعه باش
تنها برو اینور اونور ن با ابجیت
وقتیم کسی خواستگاریت کرد تو خیابونی جایی زود نذار کف دست خاهرت فقط ب مامانت بگو بسه
شاید حسود باشه بپرونه دیگه دوباره قرار نیست زخم بخوری عبرت بگیر دختر
زرنگ باش
٢٧ سال كه سني نيست بيشتر تو اجتماع باش حتما دوباره خواستگار مياد
بشین باهاش حرف بزن، بگو من میخوام ازدواج کنم با این کار تو داری لگد میزنی به بخت من، فامیل اگه میخواستن با من ازدواج کنن تا الان اومده بودن جلو، بذار حداقل دو نفر بیان خواستگاری که منم بتونم برم دنبال زندگیم، خودت هم باید ازدواج کنی تا آخر عمرت که نمیتونی بشینی ور دل من
