هفت سال پیش عقد کردم ، روز قبل عقد مادرم رو کشید کنار ، گفت به پسر ما تذکر بدین کاری به دخترتون بعد عقد نداشته باشه ، مادرم هم ساده بود به پدرم گفت ، پدرم هم تو همون جلسه مطرح کرد ، الان عروس عقدی جدید آوردن ، منو شوهرم مسافرت کاری زیاد میریم ، مادر شوهرم به شوهرم گفته کلید خونه تون رو بدین فلانی اینا رو دعوت میکنم شب خونه شما بخوابن ، برادرشوهرم هم به شوهرم گفته ، لازم به ذکر هست ما عقد بودیم یبارم دعوتمون نکرد
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عزیزم تعارف رو بذار کنار خیلی با احترام بگو شاید برای خیلی ها اهمیتی نداشته باشه اما من دوست ندارم وقتی خونه نیستم کسی بیاد خونم و وارد حریم شخصیم بشه ،هروقت خودم بودم قدمشون به روی چشم تشریف بیارن ،یه بار عروس بده میشی ولی یه عمر حواسشون رو جنع میکنن
یعنی چی ؟به مادرشوهر چه ربطی داره تو خصوصی پسرش دخالت کنه اینجوری که حرمت ها ازبین میره حالا بیست سال پیش بوده باشه .اینو مادر دختر فقط میتونه به دخترش بگه .کلید خونت ونده به هیچ وجه .بزار جای دیگه بمونن