رو واتساپش اثر انگشت گذاشته گفتم
چرا اثر انگشت گذاشتی گفت واتساپ اینطوریه و فلان گفتم بده من گوشیتو گفت کار دارم گفتم زود باش بده من
رفتم توش دیدم به یه خانومه که به گفته خودش خارجیه و میخواد شیعه بشه پیام دادن بهم،پارسال با مادرش رفت مکه به گفته خودش یه بار اونجا دیده اونو و آیدی گرفتن،زنه پیام داده گفته به انگلیسی دلم برات تنگ شده اینم گفته منم دلم برات تنگ شده عزیزم😭😭میگم با یه بار دیدن انقد صمیمی شدین؟بهم دیگه عکس فرستادن،همیشه خط قرمز من این چیزا بود حتی یه فروشنده خانوم اگه میخواست واسه شوهرم مزه بپرونه اعصابم خرد میشد حالا که اینو دیدم...دیشب انقد گریه کردم اینم بگم خودش تا پارسال تو هر زمینه ای که میشد پدر منو دراورد،برمیداشت گوشیمو چک میکرد به اون خدا قسم هییچی ازم ندیده بود ولی یه مدت بود خیلی حساس شده بود حتی یه شب که به برادرزادش(دختره)پیام داده بودم عزیز بهتر شدی و فلان شمارش سیو نبود نصف شب ساعت سه بیدارم کرده این کیه منم هرچی فکر کردم یادم نمیومد باورتون میشه ساعت ۳ زنگ زد بهش وقتی ج داد و دید صدای دختره بیخیال شد بعد حالا خودش😭😭خیلی حالم بده نمیدونم باهاش چجوری رفتار کنم میشه کمکم کنید لطفا😔