۴ ماهه عقد کردیم. خونه ما و خونه پدر شوهرم از هم یه ربع فاصله داره اما خود مادرشوهرم مرکز استان هم یه خونه خالی داره که شوهرم دوران مجردی میرفته اونجا. متاسفانه هنوزم این عادت رو داره و منو هم اواخر هفته میبره. ماشینی که شوهرمم سوار میشه به نام مامانش و برای مامانشه. اما خود شوهرمم یه ماشین داره که داخل مغازشه و چند ساله سوار نشده. حقیقتا من معذبم که میریم خونه خالی مادرشوهرم یا اینکه سوار ماشینش میشیم اما به روی خودم نیاوردم. تا اینکه دو روز پیش رفتیم خونه مادر شوهرم برگشت بهم گفت به شوهرت بگو ماشینشو داخل مغازه در بیاره لاستیکاش دارن خراب میشن. گفت بهش بگو بیا موتورشم از روی حیاط برداره ببره توی مغازش. بعد هم جلوی خودش گفت دیگه باید مرکز استان رفتن هم قطع کنی و بیای شهر خودمون
من حس کردم مامانش میخاد بگه ماشین خودتونو سوار بشین و ماشین منو پس بدین
به نظرتون همچین منظوری داشته ؟؟ شما باشین دیگه میرین اون خونه خالی؟