مامان من روزا فقط زنگم میزنه از خبرای داغ اطراف برام میگه و با هم میخندیم فداش بشم
مادر بزرگم که فوت کرده بود من دو روز بعدش فهمیدم به همه گفته بود به مرضی نگین حالش خوب نیست آخه مریض بودم
انشالله منم اگه یه روز بچه دار شدم و بعد از اینکه به کس کسونش نمیدم به راهش دورش نمیدم رو خوندم و شوهرش دادم میشم عین مامانیم