2777
2789
عنوان

کسی کتاب تست نو نمیخواد؟؟👀🌻

147 بازدید | 20 پست

سلام دوستان💕 من کلی کتاب کنکوری دارم که نو هستن و حتی یه خط هم روشون نیفتاده و ازشون استفاده نکردم

اگر که مایل به خریداری هستین میتونین خصوصی پیام بدین💕


فیزیک دهم تجربی خیلی سبز چاپ ۹۹


فیزیک یازدهم تجربی خیلی سبز چاپ ۱۴۰۰


فیزیک دوازدهم تجربی خیلی سبز دو جلدی چاپ ۱۴۰۱


ریاضی دهم خیلی سبز چاپ ۹۹


ریاضی یازدهم تجربی نشر الگو چاپ ۱۴۰۰


ریاضیات جامع تجربی دو جلدی خیلی سبز چاپ ۱۴۰۱


زیست دهم تجربی خیلی سبز چاپ ۹۹


زیست یازدهم تجربی خیلی سبز چاپ ۱۴۰۰


زیست دوازدهم تجربی خیلی سبز چاپ ۱۴۰۱ سیمی شده


شیمی دهم خیلی سبز چاپ ۹۹


شیمی یازدهم دو جلدی مبتکران چاپ ۱۴۰۰


شیمی دوازدهم دو جلدی مبتکران چاپ ۱۴۰۱


فارسی دهم خیلی سبز چاپ ۹۹


فارسی یازدهم مبتکران چاپ ۱۴۰۰


عربی دهم خیلی سبز چاپ ۹۹


عربی یازدهم خیلی سبز چاپ ۱۴۰۰

چه مهربونی 

لطفا به نیت حاجتم صلوات یا حمد میفرستید.ممنونم زیبا ها♥️زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

تو دیوار بذار راحت تر فروش میره 



"آنه شرلی" ای در مغزم نویسندگی میکند و "جودی آبوتی" در رفتارهایم خودش را فریاد میزند🧡من تو سکوت شناختم رقص پروانه را...🦋افکارم رو مینویسم گاها مثل طوفانی هستن که کاغذها رو خط خطی میکنن و میدرن و گاها دخترکی زیر کلماتم با گل های لای موهاش برایم ویولون مینوازد و نسیم،چین های دامنش رو تاب میدهد🌸یک عدد خیال پرداز با رمان های احساسی و درام و یک نیمچه نویسنده نوپا🐣دوچرخه سواری رو دوست دارم و از بادی که به صورتم میخوره حس پرواز رو تجربه میکنم،اتوبوس سواری رو دوست دارم چون برای مدتی با غریبه ها همدل میشم برای رسیدن به مقصدی که در مسیرش باهاشون همقدم بودم🍃باور دارم انسان موجودی محترم و گنجینه ای زنده است،حتی اگر ردپایش برف ها را زشت کند تو نمیدانی این حفره های موقت چه دانه هایی را در خود میپذیرد و نهالی امیدبخش را رشد میدهد💛

چه مهربونی 

پولیه بابا

خدا جونم،من به معجزه تو اعتماد دارما:)❤️میشه همیشه نگاه قشنگت رو زندگیمون باشه 🥰میدونم که همیشه هوای این بنده حقیرت رو داری!🥲                                                                          
چه مهربونی 

پولشو میگیره🤣

الهام خانوومی هسدم😍قبلا تو سایت دوستای خیلی زیادی داشتم ک حالا که بعد ۳سال برگشتم اکثرا قطع دسترسی شدن🥺خوشحال میشم اگه تو تاپیکی منو دیدی و شناختی بهم بگی🥰💕
پولیه بابا

تو کیمیایی؟🥺

الهام خانوومی هسدم😍قبلا تو سایت دوستای خیلی زیادی داشتم ک حالا که بعد ۳سال برگشتم اکثرا قطع دسترسی شدن🥺خوشحال میشم اگه تو تاپیکی منو دیدی و شناختی بهم بگی🥰💕
چرا به نظرتون مهربونم

خب کتاب تست گرونه و تو داری میبخشیشون. این مهربونیه دیگه

لطفا به نیت حاجتم صلوات یا حمد میفرستید.ممنونم زیبا ها♥️زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 

برا فروش گذاشته😐😂

اها

خب پس چه باهوش. من کتاب تستام برای 97 98 ان دارن خاک میخورن. کارش درسته 

لطفا به نیت حاجتم صلوات یا حمد میفرستید.ممنونم زیبا ها♥️زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792