اینهمه شوهرم بهشون خوبی کرده کاراشون انجام داده احترامشون گذاشته بچه ام دوماه دنیا اومده همون شب زایمان که مرخص شدم خانواده شوهرم اومدن سر یه شوخی شوهرم که اصلا منظوری هم نداشت رفتن پشت سرشونم نگاه نکردن تو این مدت حتی یه زنگ نزدن حال نوه شون بپرسن
آدم چقدر سنگ دل باشه هر چند خودم دلم نمیخواد ببینمشون بخاطر بدی هاشون تو این 19 سال ولی آدما چقدر باید نسبت به بچه هد و نوه شون بی مسئولیت و بی‌تفاوت باشن اینکا میگن قدیم احترامات بود بخدا دروغه پس چرا این آدما احترام بلد نیستن
شوهرت چی گفته بهشون مگه
بزرگترن.شما چرا زنگ نمیزنین؟
شاید حرفی که زده خیلی سنگین بوده
چ کینه اییی
چی گفت شوهرت؟
شمام زنگ نزدی خودت؟
بیخیال بابا
هم خوبه نمیان و برن تو هم راحت بچه داری تو میکنی
چند سالته که بعد نوزده سال بچه اوردی؟
مگه چی گفته که اینقدر سنگین بوده براشون
اشکال نداره تو به شوهرت بگو زنگ بزنه بگه منظوری نداشتم.یا خودت زنگ بزن بگو من ناراحتم ازتون انتظار دیگه ای داشتم شوهرم منظور بدی نداشت
ولشون کن بهتر
بخدا اینجوری بهتره دیگه شوهرتم دنبالشون نمی ره چون خودشم از دستشون ناراحته
منم دو ماه نمی دونم سه ماهه نه زنگ مادرشوهرم زدم نه اصلا رفتم دیدنش برن به درک
کسی که بچه خودش رو نمی خواد همون بهتر که نباشه
