تعریف نباشه واقعا دلم بزرگ بچه ها از اتاقم چیزی بخوان بهشون میدم برای دوستام خوراکی مخرم حتی برای حیوونا غذا میدم اینو میگم ک بدونید بحث این چیزا نیس
اون روز امتحان داشتم خانواده من چون خودکارام زود تموم میشن دیگه گفته بودن نمخرن منم بزور از خونه پیدا کردم تا فعلا امتحان باهاش حل کنم
بعد بچه فامیل گریه کرد ک بده من منم خودکار قرمز بهش دادم اونم گریه کرد و دیدم مامانشم ولکن نیس تنها خودکار ابی هم دادم
حال اینجاش مهم نیس ولی چقد از این بچه های لوس ک میگن فلان چیز باش مال من بشه بدم میاد
از اینجاشم ک بگذرم داییم برگشته میگه چرا نمخواستی بدی:/حال یجوری میگ انگار خیلی حالیشه در حالی که یدونه عیادت خواهرش وقتی افتاد بیمارستان(مامانم)نیومد
دوست دارم مغزش باز کنم ببنم چه اتفاقی رخ داد ک ب خدش اجازه بده اینجوری بحرفه:/
تازه ب منو و مامانم میگف خسیس از داییم بدم میاد خیلی نفهمه