هیچ امیدی برای ادامه ندارم فکر میکنم دیگه حسی به شوهرم ندارم خانوادشم پدرمادرش تو کرونا فوت کردن خواهر برادرشم تا جایی که تونستن اذیتم کردن مامانمم قبل عقدم فوت کرد بابامم دست تنها نگران من باشه یا حواسش به داداشام باشه که تا جایی که تونسته تو این یه ماه بیکاری شوهرم کمکمون کرده چون اسنپه و تصادف کرده تا کارای بیمه و تعمیرو انجام بده،شوهرم بی مسئولیت پر توقعه پسر حاجی که پول راحت زیر دستش بوده الانم چند وقته عروسی کردیم درست کار نمیکنه هرچی هم کار میکنه پول بنزینو سیگارو نهایت یه نوشابس خرجی نمیده یه دست لباس درست حسابی ندارم امروز باهاش بحث کردم میگه توهم منو حرف خور میکنی و ننه من غریبم بازی ،حس افسردگی شدید میکنم بدنم بی حسه و اصلا ازش خوشم نمیاد دیگه نمیتونم تظاهر کنم همه چی خوبه یا درست میشه مامانم کلا۴۰ سالش بود فوت کرد نمیتونم تظاهرکنم هیچی نشده دلم مامانمو میخواد نمیتونم ادای قوی هارو در بیارم من خستم انگار کلی ادم انداختنم زمینو تا تونستن دارن میزنن
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.