سلام به همگی
من تو دانشگاه با یه اقاپسری آشنا شدم که تقریبا یه سال باهم بودیم
ولی خب گفتیم ترمای آخر اگه بشه باهم ازدواج کنیم چون الان زوده و دستمون خالی
ایشون بحث مهاجرت رو پیش میکشیدن و میگفتن بعد اتمام درس میخوان برن چون اینجا نمیتونن مشغول به کار شن!!!
و از یه جایی به بعد متوجه شدیم اهدافمون باهم نمیخوره ولی به شدت ام همو دوست داریم
الان یه ماهه که تموم کردیم ایشون هیچ پیامی به من ندادن ولی از استوری هایی که میذاشتن یا یکی از دوستانشون بهم گفتن برگرد و اون خیلی مشتاقه و من گفتم سخت تر میشه اگه ادامه بدیم و قبول نکردم
ولی الان دارم میمیرم واقعا و خیلی حس بدی هست
به نظرتون گذراس و میره ؟!
همرو دارم با ایشون مقایسه میکنم و تو ذهنم انگاری دارم باهاش زندگی میکنم ولی تو واقعیت میفهمم ممکنه فقط دوست داشتن کافی نباشه
ای کاش زندگی انقدر سخت و منطقی نبود که بخوایم از دلمون دست بکشیم 😔