دیروز مادرمینا خونمون دعوت بودن حالا شوهرم انتظار داره مادر اونم دعوت کنم خوب؟
مادرش رفته بود زیارت مشهد از من خدافظی نگرفت بعدم واسه تولدم یه زنگ نزد تبریک بگه و اینکه دورهمی داشتن به منم نگفته بود بیا و ...
به نظرتون چیکار کنم خوشم نمیاد اصلا ببینمش دیگه چون حس میکنم حمالیشو میکنم اگه بیاد اینجا
الان تو انتظار داری شوهرت ۱۰ کیلو طلا بخره بیاره
میاره؟ نه😂
نه عزیزم دعوت نکن وقتی دورهمی میگیرن بهت نمیگن
نه دیگه اون چیزا رو با دعوت قاطی نکن و جلو شوهرتم شمشیر رو از رو نبند ، و دعوت کن
اگه شوهرت بحث راه نمیندازه دعوت نکن
مگه قراره هر وقت مامانت اینا اومدن اوناهم بعدش بیان ؟بعدشم اینا به خودش بگو.
تو باید میرفتی دیدنش و زیارت قبولی میکردی
من جای مادرشوهرت باشم دعوتمم کنی نمیام
خیلی پیش اومده مسافرت اینجوری
ما خودمون هم داشتیم تو نزدیکان؛ تو کلا دنبال یه بهونه بودی از طرفش انگار
وگرنه باید هم دیدنش میرفتی هم وقتی مشهد بود یه زنگ میزدی بهش... با این رفتارها هم شوهرتو پر میکنن بر علیه ات هم الان ببین پشتت چقدر صفحه گذاشتن فامیلاش که عروسش نیوده دیدنش....
من نه شما رو میشناسم نه مادرشوهرتو...
میگم یعنی نتیجه ش این میشه! سیاست داشته باش در روابط خانوادگی..
اگه رفته بودی دیدنش همیشه زبونت برا شوهرت سه متر دراز بود که اون یه زنگ به من نزد ولی من رفتم دیدمش!
اخه اون دنبال تلافی بود ما یبار رفتیم مشهد اونم یهویی شد و اصلا بلد نبود که باید زنگ میزدمو خدافظی میکردم تازه بعدش شوهرم گفت مادرم نفهمه چون دلخور میشه که به اون نگفتیم ولی بعد که فهمید کلی تیکه بارم کردو میگفت معمولا وقتی کسی میره زیارت قبلش یه خدافظی میگیره ولی خودش که رفت گورشو کم کنه از من خدافظی نگرفت این یعنی چی؟ یعنی تو فاز تلافیه عقده ابیه بدبخت
