2777
2789

پدر و مادرم پسر عموان 

عموشون یه پسر داره به اسم حمید البته ماها فکر میکردیم پسرشه و چون چندتا حمید تو فامیل داریم با اسم پدربزرگش که نام علی هست صداش میزنیم ینی میگیم حمیدِ نام علی

امشب مامانم ماجراش رو برام گفت 

نام علی یه پسر داشته به اسم بهرام و اکبر و محمد و چندتا هم دختر

بهرام پسر اول بوده

 این حرف برای بیش از ۴۰ سال پیشه 

تو یه روستای دور افتاده زندگی میکردن البته محروم نبودن و همه پولدار بودن ولی اونموقع روستا ها هیچ امکاناتی نداشتن 

همون زمان ک بهرام تو اون روستا بوده و خیلییی کچولو بوده یه سنگ از کوه میوفته تو سرش و یکم حالت نسالم طور پیدا میکنه ولی نه زیاد خیلییی ادم خوبی بوده و ازارش ب هیشکی نمیرسیده چندسال میگذره و بزرگ میشه یه زن میگیره و خواهراش خیلی با بهرام دعوا میکردن (با زنش نه ها با خودش چون بدبخت و نسالم بوده اینجور باهاش رفتار میکردن)

البته خیلییی تعصبییییی بوده یبار با یکی از خاندانای روستا بخاطر تعصب دعوا کرده و خیلییی دعوای بدی بوده زد و خورد و فوش و تا حد مرگ رفتن و واقعا میگن یکی از بدترین دعوا های اون زمان بوده 

میگه بعد از اون دعوا و اینکه خواهراش خیلی اذیتش میکردن گفته دیگ نمیخوام اینجا بمونم و رفته توی یکی از شهرستانااااییی خیلییی کوچیک نزدیک روستا

اونجا رفته نگهبان ی باغ باشه 

بهرام رفیق صمیمی و هم جبهه ای بابام بوده

مامانم میگه ۲۰ روزی بود که رفته بودن اون شهر 

خبر رسید که بهرام ۲ روزه گم شده و پیداش نیست 

باباش و عموهاش و پدربزرگای من رفتن شهر 

پرونده تشکیل دادن ک ک بهرام نیست 

رفتن اونجا دوروز تمام دنباالش گشتن تمام شهرو خونه رو پیداش نکردن 


بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

رفتن تو باغ دوباره دنبال مرد گشتن 

یهو دیدن چاله ی خیلییییی بزرگ اونجاست ک قرار بوده استخر باشه 

میگه اما با فصل بارندگی پر .ل و لای شده بوده و عین باتلاق بوده 

میگه نگاه ک کردن یهو دیدن یه دمپایی پلاستیکی ابی روی سطح بالاق

دمپایی پلاستیکیش رو روی سطح باتلاش میبینن 

و تیم جستجو میرن تو باتلاق دنبالش میگردن و پیداش میکنن ک مرده بوده 

صورتش سیاه سیاه بوده و رد دست و طناب روی گردنش بوده یعنی قبل افتادن توی باتلاق خفه ش کردن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   mmmary66  |  5 ساعت پیش
توسط   _vampi_  |  8 ساعت پیش