وااای چ بد منم یه بار این کارو کردم خانوادم خیلی اذیتم میکردن ولی الان خوب شدن دیگه کمتر اذیتم میکنن ...
خب مدیر و مشاور از وفتی فهمیدن افسردکی دارم،همش دارن زنگ میزنن به مامانم،از اورژانس اجتماعیم زنگ زدن به مامانم چقد من بدبختم که با۱۰۰تا قرص خواب نمردم،تا چند روز خوابم میومد فقط
اسی نگرانش شدم تو رو خدا هرچی شد لایکم کن بگو بهم خدانکنه اتفاق بدی بیفتع
هر وقت خواستی جا بزنی؛به حس خوب بعد از نتیجه گرفتنت،به آخیش گفتن بعد رسیدنت،به برآوردن شدن آرزوهات،به حس رضایت درونت،به خنده ی از ته دلت،به اشک شوق مامانت،به لبخند مغرورانه بابات فکر کن و ادامه بده ادامه بده...