آهان
خب براش جا بنداز
مثلا منم شوهرم اونموقع همه دوستاش متاهل بودن فقط یکی مجرد
بعد اون مجرده بقیه رو جمع میکرد
منم اوایل سختم بود
بعد کم کم اون مجرده کارش رفت یه شهر دیگه و دیر ب دیر میومد
بعدم متاهل شد و اومد شهر خودمون
حالا کمتر شبا جمع میشن
مثلا تو فامیل ما، جمع شدن و شب نیومدن مرد ب خونه، خیلی سنگینه و حتی راحت نبودم ب مامان بابام بگم
اما برا شوهرم اینا عادی بود