نمیگم من خیلی خوبم نه منم اخلاقای تند دارم ولی اون امشب یهو پا شد کتکم زد با دست زد پشت سرم چاقو برداشت که خودشو بکشه چندبار تا حالا کرده این کارارو خواست با دستاش خفم کنه
دو جین کار سرم ریخته...اول باید خورشید را به آسمان سوزن کنمو بعد منت ماه را بکشم تا به شب برگردد، سپس بادها را هل بدهم تا دوباره وزیدن بگیرند ...و آنقدر با گل ها حرف بزنم تا به یاد آورند روزی زیبا بوده اند ...بعد از تو این دنیا یک دنیا کار داردتا دوباره دنیا شود