اونایی ک از مفهوم شعر سر در میارن بیان خواهشا

سلام به نظر من این شعر در مورد خلا و پوچی و هیچیه ، میگه همه چیز توی تاریکی روشن تره ، مثل اونیکه میگن چشماتو ببند تا حقیقتو ببینی ، میگه مهم ترین حرف هارو موقع سکوت شنیدم , یعنی سکوت خودش یجور حرف زدنه ، و داره یجورایی تقدیر میکنه ازین دیدگاه که ادم باید صبر کنه و نگاه کنه ، دهنش رو ببنده و گوش کنه و ببینه، باید پذیرای جهان بشه ، مثل یه درخت که یکجا ساکنه و همیشه اونجاست و اصلا به هیچ دلیلی فکر نمیکنه ، فقط جهان رو حس میکنه ، اخرشم که میگه از این کاسه نوشیدم و هیچوقت سیر نشدم انگار داره زندگی رو میگه ، میگه زندگی کردم ولی از زندگی سیر نشدم، مثل ادمایی که پیر میشن و زندگیشونو کردن ، ولی نمیخوان بمیرن ، شعره انگار اگزیستانسیاله

سلام و عرض ادب

در تابيكي با عنوان خانمي ك در دوران عقد بودن و انتظار رابطه كامل از همسر داشتن شركت كرديد

نظراتتون رو بسيار كامل و بي نقص ديدم

در مورد مشكل مشابهي ازتون درخواست هم انديشي دارم

اگر امكانش هست دعوت به دوستي من رو قبول كنيد بهم اطلاع بديد

متشكرم

عزیزم تو یکی از تا پیک ها پستت رو دیدم که داشتی در مورد جذابیت زنانه صحبت میکردی و گفتی 22 سالته ، منم همسن شما ام ، میشه بیشتر در این مورد توضیح بدی بهم؟ احساس میکنم بی سیاستم و انرژی زنانم و قدرت زنانه م کمه خیلی ، مامانمم همینطوره 

شاعره کلا داشته می بافته کلماتو😂😂😂

کی گفته اینو؟

نمیدونم از بچگی حس میکردم یچیزی ندارم تو وجودم ، خودمو باور نداشتم ، خانوادم لباسای اسپرت تنم میکردن ، الان ناز کردن و عشوه اومدن بلد نیستم سیاست ندارم، قدرت و جذبه زنونه ندارم میدونی ، نمیدونم چجچر احساسمو توضبح بدم

نه پسر دوست نبودن ، یه حالت نیمچه مذهبی داشتن که دوست نداشتن دختر جاییش معلوم باشه ، حجاب سرم نمیکردن ، ولی همه لباسایی که میگرفتن اسپرت بود ، هیچوقت دامن و استین حلقه ای نبود ، دخترونه ام میخریدن ولی اسپورت ، بزرگتر که شدم تو دوران بلوغ، حق نداشتم برم تولد و مهمونی ، تو مهمونیای خانوادگی حق نداشتم برقصم ، کلا پدر مادرم هم محبت هاشون خیلی غیر مستقیم هستش، بدشون میومد که بچه لوس بشه ،الان دنبال همون جذبه و قدرت زنانه ام 

خب اسپرمی وجود نداره هیچوقت؟ ینی نمیشه بطور طبیعی بچه دار شد؟