2777
2789

خیلی از زندگی‌سیرم

از بچگی‌انگار هیچکی دوسم‌نداشت حالا هم‌که بزرگ‌شدم کسی‌منو دوست نداره ،همسرمم‌دوسم‌نداره 

داداشام‌مسخرم‌میکنن ،‌ابجیام

مامانم‌که‌همش سرکوفت بهم میزنه

وقتی کنکور داشتم‌و میتونستم‌برم‌فرهنگیان بخونم انقدر فشار روحی و روانی بهم وارد کردن ولی باز با اون وجود جنگیدم و حالا هم کلی عذاب روحی دیگه

هیچ وقت حس نکردم‌من‌بچه اشم

بقیه خواهرا و برادرامو بیشتر دوست داشت و داره

همیشه مسخرم میکنه میگه تک حسودی و زشتی

دم کنکورم مجبورم کرد با یه پسر اشغال که نمیخواستمش‌نامزد کنم چقدر گریه کردم زجه زدم اما خودش و خواهرام‌میگفتن نه ازدواج‌کن و بابامو پر میکردن بعدش کلی ناراحتی دیگه 

من بدبختم‌که‌محبتی از کسی‌ندیدم اولش جذبش شدم ولی طرف اشغال بود حتی فکر بهش قلبمو به درد میاره بعدشم که با کلی راز و نیاز تموم شد قضیه اون‌سرکوفتاشون شروع شد طوری که من موهام‌دسته دسته میریخت و بازم میریزه حتی یه بارم‌منو دکتر نبرده کلاس نفرستادم واقعا نمیتونم‌بقیشو بنویسم بعد میام و میگم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

از بچگی‌تا خورد الان‌همیشه و همیشه بهم‌تیکه مینداختن و با لقب بد صدام میکردن و همیشه وقتی واسه بقیه خواهرا و برادرام‌چیزی‌میگرفتن میگفتن تو حسودی به وسایلشون‌دست نزن خرابش‌مبکنی باورتون میشه برای من توی ۱۹ سالگی یه‌گوشی زپرت از‌مدل افتاده خریدن که الان‌۶۰۰‌تومنم‌نمیبرنش ولی واسه خواهرم ۴‌سال قبل من‌گوشی جدید که تازه وارد بازار شده بود رو گرفتن و بعد دوسالم عوضش‌ کردن لازمه بگم بعدش منو مسخره میکردن میگفتن حسووووووود بدبخت برات نمیگیریم  حتی مامانم گوشی خودشم‌نمیداد که باهاش برم و درسامو چک کنم .و وقتیم برام‌گرفتن به بابام‌گفت واسه ابجی کوچیکم که ۹ سال ازم‌کوچیک‌تره هم بخرن البته یه مدل بالاترشو باورر کنید به خدا ابجیام کوچیکه دوتا گوشی عوض کرده و گوشی اللنشو واسه تولدش گرفتن  و میخوان دماغشم عمل کنن واسه اونیکیم که ۵ سال ازم کوچیک تره هم گوشبشو عوض کردن ولی وقتی من‌گفتم گفتن تو حسودی حسود بدبخت میخوای چیکار🥲🥲🥲🥲🥲🥲

مدرسه ام‌درسم خیلی خوب بود طوری که نمونه قبول شدم ولی مامانم با اکراه منو میبرد و همش آه و ناله میکرد میگفت پولش زیاده باور کنین اون موقع اصلا پولی نبود ولی انقدر التماسشو کردم تا بلاخره اسممو نوشتم . ۳ سال جون‌کندم توی مدرسه ام دوستام‌مسخره ام‌میکردن میگفتن چدا گوشی نداری کتاب تست خیلی کم واسم میگرفتن یا از‌پول تو جیبی های خودم میخریدم باور کنین انقدر مسخره ام میکرد می اومد جلسه میگفتن دخترتون شاید مریضه ببرینش دکتر چکاپ بشه و الان ۵ ساله که میگذره و یه بارم منو نبرده😭😭😭😭تایم کنکورمم که همش مسخره ام‌میگرد تو گوهی نمیشی  چرا شوهر نمیکنی بری چرا از این خونه نمیری یا میگفت بیا کار کن کی کار‌میکنی درس میخوندم مدام صدام میکرد که‌نخونم و خواستگار های درپیت و اشغال راه میداد به دختر ۱۷ ساله میگفت شوهر نکنی‌میترشی دیگه و نتیجه اشم شد من غرق در استرس داغووووووووووووووون شدم بعدشم که به خاطر یه خواستگارم تا ۹ ماااااااااه منو مسخره میکردن 

ولی به خدا الان‌ابجیمم همون مدرسه ی من 

هرجمعه میبرتش ازمون

کلاسای مختلف

کلاس تست

کلی کتاب کنکور

از‌مدرسه میاد فقط‌چیزی‌که اون‌بخوادو درس میکنه

مهمون راه‌نمیده به خاطر اون

ازم کار میکشه

میگه نتتو براش‌وصل کن

میگم‌من‌درس میخونم میگه هههه مگه قرار گوهیم بشی

تازه هر روزم بابام‌میبره و میارتش 

ولی من باید دو ساعت علف زیر پام در می اومد تا یکی بیاد دنبالم

من یه کامپیوتر قرازه داشتم گفتم تروخدا درس کنین کامپیوتر یاد بگیرم  ۴ سااااااله اصلااااا ددست نکردن

ولی وقتی ابجیم ۳ روز ازشون لب تاپ خواست براش خریدن

وقتیم اوردن خواستم‌بازش کنم

مامانم گفت حسووود دست نزن خرابش میکنی

من حالم بده 

بعدا میام بقیشو میگم


راستش حالا هم که ازدواج کردم

هیچ دلخوشی ندارم‌چون ادم‌نسبتا معتقدی هستم و زیاد تجملاتی نیستم خانواده ی همسرم‌دارن‌نهایت سو استفاده رو میکنن

و دددناک تر اینه که همسرمم‌سو استفاده میکنه حس میکنم هیج عشقی یه من نداره و فقط براش سرگرمیم‌که حوصلش سر نره نه واسه تولدم‌کار خاصی کرد نه شب چله نه حتی عقد .همه جی ساده ساده 

مامانش هر سری میاد روسری های کههنه خودشو برام‌میاره

و شنیدم که سر عقد گفته عروس مفتی گیرمون اومده

واقعا قلبم‌داره میترکه واقعا داره میترکه 

انقدر بهم‌فشار روانی وارد کردن و غصه خوردم کلی لاغر شدم

حتی منو پاگشام نکردن شب چله ام‌فقط اومدن از سر خودشون منو باز کنن باباش گفته بود میوه های شب جله رو بریز پلاستیک بابا چرا زیختی ظرف😭😭😭😭😭😭😭خیلی دلم شکسته خیلی زیاد همسرم اصلا بهم پولی نمیده حتی نگفت چیزی هست که بخوای و لازم داشته باشی فقط الکی حرفای الکی میزنه 

دلن واسه خودم میسوزه

دوست دارم بمیرم فقط که راحت شم

یه وقت فکر نکنین دختر زشت یا بی سواد یا خانواده بدی داشته باشم 

نه اصلا من کل فامیلمون خواستگارم بودن 

و قیافه ام خیلیم خوبه 

هنوزم هر ماه یه خواستگارو دارم

واقعا نمیدونم این چه کاری بود با بخت و اقبالم کردم.

😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔

فقط کاش بمیرم

کاااش بمیرم و راحت بشم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792