دیشب رفتم کمربند خریدم برا روز مردو کلی برنامه داشتم وقایم کردم که بچها نفهمن لو بدن، اومدیم خونه داشتیم شام میخوردیم با شوهرم که دخترم یهو داد کمررربننند؟!؟!(رفته بود از کیفم پیدا کرده بود)
من از حرص داشتم میترکیدم خندمم گرفته بود به زور جلوشوگرفتم، نگا کردم دیدم شوهرمم خندش گرفته واز ترس اینکه من ناراحت نشم نمیخنده وهنگ کرده، چندثانیه تو همین حالت گذشت وبعدم از شدت عصبانیت کمربندو دادم گفتم دیگه خراب شد پیشاپیش روزت مبارک😪
دخترمم بمیرم براش دعواش کردم دست خودم نبود، کلی اونم غصه خورد...
واینگونه بود که روز مرد امسال ما به اتمام رسید😁