این روزا تاپیک خودکشی خیلی میبینم تصمیم گرفتم باهاتون به اشتراک بزارم تجربمو ببخشید طولانی میشه:
کلا بچگی سخت و پر اظطرابی رو تجربه کردم همینطور نوجوونی سختی رو خیلی فشار روحی روانی و استرس روم بوده همیشه
یادمه بچه تر که بودم ۱۴.۱۵ سالم که بود خودمو با خودزنی ( با تیغ از بالا تا پایین دستمو خط خطی میکردم) و با دردش آروم میشدم انگار مرحم میزاشتم رو دردام
بعدش که بزرگ تر شدم یعنی همین چند سال پیش چندین بار با قرصای خیلی قوی خواب آور خودکشی کردم
یه بار یه قرصی رو که انقدر قویه برای بیهوشی ازش استفاده میکنن عمدا با م..ش..ر..و..ب خوردم نصف شب حالم بد شده ظاهراً از اتاقم اومدم بیرون پرت شدم تو حموم ( شانس آوردم در حموم نیمه باز بوده اگه باز بود سرم میخورد کف زمین میترکید ) مریض و فلج و بدبخت میشدم
یبارم همون قرص و چهار ورقشو حل کردم تو آب جوش کامل خوردم ولی نمردم
یبار یه قرص دگ رو امتحان کردم و قرصای دیگه ....
یبارم که خیلی دیگه حالم بد بود و کنترل روحیم از دستم خارج شده بود شاه رگ دستمو زدم که واسه اولین بار تو زندگیم با عمق وجودم حس کردم کم کم خارج شدن روح و جون از بدنم رو !! و بالاخره واسه اولین بار این حس باعث شد که وحشت کنم ، حتی کلمه ای برای توصیف حالی که اون لحظه داشتم بلد نیستم که بگم باورتون نمیشه وحشتناک ترین چیزی بود که یه آدم میتونست تجربه کنه ، وقتی خون از دستم فواره کرد وقتی ضربان قلب و نفسام کمتر و کمتر میشد دردم یادم رفت مشکلم یادم رفت فقط میخواستم نمیرم فقط التماس خدا میکردم منو نبره یبار دگ بهم فرصت بده مثل سگ پشیمون بودم حس میکردم هر لحظه ممکنه برم ، انگار خدا میخواست اون حس وحشت مرگ بر اثر خودکشی رو بهم القا کنه تا به خودم بیام و به خودم اومدم و هیچوقت دگ بهش فکرم نکردم
راستی چیزیم که بخاطرش داشتم خودمو میکشتم بعد از یک ماه کلا درست شد :) میخوام بگم هیچوقت از آینده نا امید نشین چون بی خبرین ازش
و فکر نکنین خودکشی و مرگ چیز راحتیه نهههههه :) خیلیییییییییییی عذابه بدیه :)))) کاش میتونستم ترسیمش کنم براتون مطمعنم اونوقت دیگه واسه همیشه از گزینه های مغزتون حذفش میکردین
نکنید قربونتون برم هرچقدرم زندگیتون سخت باشه مطمعن باشین لایق تجربه کردن اون زجر وحشتناک نیستین به خودتون رحم کنید 🙏🏻