این ها را همه می دونند.ولی شرایط را طوری پیش بردند که معنی ازدواج تغییر پیدا کرد واگر کسی همون اول دست خالی پیش رفت با هزار توپ وتشر باهاش برخورد میکنند.
بیشتر منافع را برای دخترها در نظر گرفتن؛مثل مهریه ونفقه.
اگر داماد را دیدند فقیره یا قبولش نمی کنند یا مهریه های سنگین میگذارند تا بعدا به واسطه اون بهش فشار بیارند.
یک آمار اگر از زندانی های مهریه بهت بدن سرت سوت میکشه.غیر از اینکه چقدر روحیه مردان را با این قضایا تضعیف کردن.
برادر کوچکترم را با اصرار زن دادیم وبعد شش ماه کارشون به طلاق کشید.میدونید حرفشون چی بود.میگفتن چرا شما که چیزی نداشتید اومدید خواستگاری.
یا اینکه دختر ما مثل مامانتون نیست که با همه مشکلات ونداری ها بسازه.دخترمون هم سرویس وهم جشن مجلل وهم خونه مستقل می خواد.
تازه اگر بابا ومامانش نمیتونند کمکش کنند باید چند شیفت کار کنه تا قسط هاش را بده.
خلاصه که آخرش هم بعد طلاق توافقی چون خودشون درخواست داده بودن.هزینه های محضر را بابای دختر پرداخت کرده بود وگفته بود آزادی هزینه داره.
داداشم اینها را که یادش میفته آتیشش تازه میشه.
الان هفت سال گذشته وبا وضع اقتصادی خانواده م که خرج خودشون هم با یک سوم حقوق به زور درمیاد.برادرم هنوز نتونسته زیاد پس انداز کنه.وهرجا میریم خواستگاری چون چیزی نداره قبول نمی کنن.
الان فقط آهن پرستی معنی عشق میده.هرکی پولداره حتی اگر بد اخلاقی کنه میشه خشن جذاب وفقیر که بداخلاق باشه میشه عن بداخلاق.مردها هم که اکثرا تو وجودشون خشونت وجود داره