احمقانه ترین تصمیم زندگیت بود
همین
بای
برو خوابگاه دور باش از خانوادت تااخرش راظی بشن.ولی اصلاااا پیش خانواده ی شوهرت نمون چون آینده تحقیرت میکنن هزارتا حرف بهت میزنن مجبوری تاابد تابستون باشی.داری کار میکنی پس حقوقم داری که کرایه خابگاه رو بدی
با توجه به تاپیک قبلی ه نوشتی بابات تهدید کرده میکشتت کار خیلی خطرناکی کردی. مواظب باش
عزیزم این کارو نکن برگرد خونه پدرت از من به شما نصیحت قوم شوهرت بعداً میکنن تو چشمت این روزا رو همه اولش خوبن
چقدر شرایط سختی داری
نکا به الانت نکن دو روز دیگه میزنه به سرت . برگرد خونه صبر کن راضی میشه پدرت اون پسره ام اگه بخوادت وایمیسته واست . راه کج به منزل نمیرسه
اسمت زهراهه؟
بابات ترک بده
لامعصب شیشه خانمان سوزه
من خودم کمپ دولتی کار کردم مامور به کار بودم
اسم شیشه میاد از هم می‌پاشم
چی بگم
چقدر آدم های باسواد دیدم پولدار جوون پیر استاد دانشگاه شیشه باعث شد کارتن خواب بشن
یه چی نمی‌خونه
خانواده پسر تورو پذیرفته نگهداری کنه
بعد میگه رضایت پدر
با چندتا فامیل عقد کنید بره
راحترید
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
