جفتشون خوشتیپ اند وضع مالی شون خوب اما یکی شون پدر مادرش فوت شدن و تنها زندگی میکنه ولی خیلی رابطه با فامیلش نداره پسر خوش اخلاقیه اهل سفر و دست و دلبازه ولی زیاد جور نیس با فامیل میگه بهم تیکه میندازن یا دخالت بیچا دارن زیاد نمیرم دوربرشون و هر کاری خودش دوست داره انجام میده ومیگه عاشق سفر دو نفره ام مو و رفت امد با فامیل دردسره بیشتر
و اون خواستگار دیگم باز به شدت اهل خانواده س و رفت امد با فامیل رو دوست داره ولی خیلی رو حرف مامانشه چون یک بار بهم گفت من خیلی پدرمادرم برام مهمن و زندگیم جوری نیس که خودم فقط تصمیم بگیرم برای ازدواجم با تو و بهم گفت من خیلی دوستت دارم ولی نظر خانوادم مهمه و سعی میکنم راضی شون کنم برای ازدواج چون خانوادش یکم مخالفند
حالا موندم چیکار کنم ازاولی میترسم که اهل رفت امد خانوادگی نیس و خیلی کمبود محبت داره چون کاملا معلومه
دومی هم مشخصه خیلی ادم مستقلی نیس