دیشب ساعت ۲ حال پسرم بد میشه ما ماشینمون رو گذاشتیم برا فروش دستمون نیست برادرشوهرم طبقه بالامون میشینن سوییچ ماشینش دستشه هرچی زنگ میزدیم جواب نمیدادن شوهرم اومد اسنپ بگیره که مادرشوهرم یادش اوند که پسرش قبل کلید زاپاس بش داده که تو همچین مواقعی مجبور نشیم این در اون دربزنیم کلید بندازه بیاد تو
اینم بگم مادرشوهرم حتی موقعی که میخواد بره خونشون در میزنه یا زنگ میزنه که در رو باز کن میخوام ببام اصلا ادم فضولی نیست که سو استفاده کنه بره تو هرکاری دلش میخواد انجام بده جاریم از این قضیه کلید خبر نداشت دیشب مادرشوهرم گف اسنپ نگیرید کلید در حیاط رو دارم ولی مال حال نه در میزنم خودشون بیدار میشن سوییچ بهتون میدن
حالا جاریم این وسط داشت میسوخت که چرا پسرش کلید داده دستش با اینکه میدونه که مادرشوهرم ادم فضولی نیست
هیچی دیگه بیدارشدن سوییچ رو دادن بمون
جاریم تا حالا نشده سراغ کسی رو بگیره
صب زنگ زد مادرشوهرم که سراغ پسرمو بگیره بعد بحث کلید رو کشید وسط که اره من نمیدونستمو از این حرفا ترسیدم فک کردم دزد اومد و از این چرتو پرتا بعدم گف که من از این به بعد در حیاطمون قفل کتابی میزنم که کسی نتونه باز کنه بعدم مادرشوهرم بش گف من که بدون اجازه نبردم از موقعی که بالا بار کردین پسرم کلید رو داد گف دوس ندارم مادرم پشت در بمونه ولی خودتم میبیتی تا حالا یه بارم استفاده نکردمو بدون اجازه نیومدم تو الانم دیدی این کار و کردم بچه حالش بد بود ترسیدم پسرمو عروسم نصف شبی با اسنپ برن
آخه ادم انقد پست وقیییح 😐