خاهرم ۱هفته هس ک عقد کرده..الان نمدونم شوهرم چشه.دامادمون هم پسرداییشه
بمن میگ نمخام تو جمع هاشون باشیم..تو متوجه نگاه هاشون نیسی
فردا میخاد برگرده المان..میخاسم بامامانم بریم براخدافظی نزاشت.پسرا وعروسا جم میشن..خیلی جو صمیمیو خوبیه..
صداشو انداخت تو گلوش جلو مادرم کلی سرصدا کرد بیشعور..
هرچی از دهنش دراومد بارم کرد.میخاس بزنه..
خب اخه چرا
مگ من خودم حالیم نیس..همه اینا درحالیه ک من محجبم..اما رابطم بابقیه خوبه..
هار میشه خیلی وقتا..حتا الان مراعات مادرمو نکرد.طفلی مامانم😔
هیچی بش نگف