قبلا هی به بهانه مختلف میخواست بفروشه بعد من ندادم بهش کل سرمایه یه زن سرویس طلاشه چشم اونم نداشت میگفت برا منه بده بفروشم ماشینمو مدلش بالا ببرم
بعد مم ندادم دعوا شد ،دیگه اسمس از طلا نیاورد
طلاهامو از ترسم خونه مامانم قایم کردم بعد پرسید طلاها کجاست منم گفت گزاشتم خونه مامانم
امروز رفت نون بگیره وقتی اومد عصبانی گفت طلاها رو اوردی گفتم نه داد زد بدون اجازه من برداشتی بردی اونجا اگه بدزدنش من عین همه طلاها رو میخوام ازت گفته باشم