توی محل کارم یه بار باهمکارم حرف میزدیم منم چای میخوردم یهو یه چیزی گفت خندم گرفت جلوی چشم ده تا مشتری پرید تو گلوم همه چایا پاشید به دیوار ینی تا سرفه هام قطع شد روم نمیشد برگردم سر میزم کار ملتو انجام بدم آب شدم تا برگشتم سرجام تمرگیدم 😂😂😂
همکارم میگفت میمردی دو دیقه چای نمیخردی 😂
بچه هاشمام سوتیاتونو تعریف کنید بخندیم