سلام دوستان یه چند وقتی هست که ما با خانواده پدرم به مشکل خوردیم کلی جنگ داشتیم این مدت اینم بگم اون کسی که تو این مدت بیشتر از همه اسیب دید پدر من بود
تو همه این سالهایی که پدر بزرگم فوت شده بابام و عموهام شریک بودن تو کارخونه ای که متعلق به پدر بزرگم بود کار کردن
حدود سه سال پیش بابام به خاطر تحمل نکردن بد رفتاری های برادر کوچیکترش گف من دیگه پامو اونجا نمیزارم خلاصه دعواها ازونجا شروع شد تو این سالا ما صادقانه کار کردیم و هر چی داشتیم شریک بودیم از خودمون زدیم مبادا مال حروم سر سفرمون باشه... ولی اونا هیچوقت صادق نبودن و همه چی شونو قایم کردن تازه گندش بالا اومده
مدل گند بالا اومدنشم داشتان داره😂😂پا به کلانتری و اینا باز شد کل حیثیت زنعموم رفت
اینا به کنار تو این مدت جنگ و دعوا بازنده ما شدیم هیچی بهمون تعلق نگرفت حتی سهم الارث
مادر بزرگم (مادر مادرم) دختر خاله پدر بزرگم (پدر پدرم) میشه چند روز پیش خواب دید پدر بزرگم با شکم پاره پاره تو خوابش ناله میکرد
پدر بزرگم ادم خوبی بود تو زندگیش همیشه حلال و حروم اولویت اولش بود... همیشه هم زندگی ساده ای داشت ولی پسراش باما اینجوری کردن
از سر حسادت و کینه گذشته.... که اونم داستان داره
حالا من نگران پدر بزرگمم بنظرتون داره عذاب میکشه من چکاری از دستم بر میاد؟