سر اینکه لباس بچمونو پیدا نمیکرد عوض کنه عادتشه همه چیو میگه نیست منم چون میخواستم فرداش پریود شم سرش داد زدم گفتم یعنی چی که نیست؟ صد بار نگفتم خوب بگرد بعد بگو نیست؟ بعد از اتاق اومد فوش داد به مامان بابام منم جوابشو داد هرچی که گفت بعد برگشت گفت ار خونه ۵۰ متری بابات اوردمت اینجا تو خونه بزرگ از خودت دراومدی منم گفتم این خونه تو نیست خونه باباته توام ای کاش عین بابای من عرضه داشته باشی یه خونه ۵۰ متری بخری در حالیکه کن خونه بابام ۵۰ متر نیست عادتشه تحقیر کردن من تو هر دعوا. بعد من گفتم مسلمون من اعصابم خورده دارم پریود میشم چرا داری با من بحث میکنی دعوا میکنی اونم گفت منم مریض شدم سرما خوردم. خلاصه سه روزه حرف نمیزنم امروز بهش اس دادم یکم رود تر از سرکار میشه بیای بچرو نگه داری وضعیت خوبی ندارم. اخه هم سرما خوردم هم پریودم افتضاح. دیر اومد خب شاید اجازه ندادن رود بیاد امروزم اومد با بچمون وقت گذروند بهش غذا داد و بازی و اینا ولی یه دونه بهم نگفت حالت خوبه؟ بریم دکتر؟ هیچی دارم میمیرم منم واقعا