تو تاپیک قبلیم گفته بودم که حس میکنم رزیدنت ارتوپدی از خواهرم خوشش اومده
حالا شنبه که با اجیم و بابام رفته بودیم پیش خود دکتر تا وضعیت دستشو چک کنه این پسره ام که رزیدنته اونجا بود
تا دید ما اومدیم خودش اومد سمتمون و به اجیم تخت خالی نشون داد تا بشینهاخه خود دکتر سرش گرم یه مریض دیگه بود واسه همین این رزیدنته به اجیم گفت بزار تا دکتر سرش خلوت شه من دستتو باز کنم بعد به بابامم یه کد داد گفت برید پیش فلان همکارم تا این کد و وارد کنه برای رادیولوژی به منم گفت پشت پرده باشید تا گچ نشینه رو لباستون رفتم و یواشکی دیدم که زیر لب با ابجیم حرف میزد و نگاهش میکرد یا میخندید
از ابجیم پرسیده بوده کجا کار میکنید(اخه ابجیم خودش تو یه بیمارستان دیگه منشیه)
به ابجیم گفته اونجا بهتون دوره بیا این بیمارستان که بهتون نزدیکتره پیش من😐😂اگر بخوای کاراتو برات جور میکنم
ابجیم جواب نداده اینم گفته میشه بهت پیام بدم؟وضعیتتو برام بگو از حالت باخبر باشم بعد اجیم گفته مزاحم نشو
اونم گفته به خدا مزاحم نیستم و داشته ادامه میداده که همکارش رفت داخل و حرفشون نصفه موند
حالا اجیم انقد بدش اومده که نگو میگه ازش خوشم نیومده
به دلم نمیشینه اگر پیام بده دعواش میکنم به بابا میگم فلان میکنم
خیلی لوس و ننره و نازنازوعه
پسره از بین بقیه رزیدنتا دست راست دکتره همیشه کنارشه
باباشم دکتر زیباییه خودشم مودب و با شخصیته
اجی من دانشجو نیست ابان ماه ۲۱ ساله شد شغلشم منشیه