بیاید کمکم کنید بگید من چه کردم ب درگاه خدا ک از پدر مادر شانس نیاوردم. اون از قبل از مجردیم ک اتیشم زدن با هرکی دوست میشدم تو مدرسه یا دانشگاه. اینقدر تحدیدشون میکردن ک با من دوست نشن اینقدر تو مجردیم محدودم کردن بابام هزار انگ بهم بست مامانم بیشتر اتیشیش میکرد اینم از الان ک ۷ماهه عقد کردم ی روز خوش برا من نذاشتن میرم با شوهرم بیرون میگن چرا رفتی خانواده شوهرمو شوهرم مسخره میکنن مامانم میگه طلاقتو میگیرم پسره بد قیافه. میگه شب عروسی بدون دستمال خونی نباید بیای امشب شوهرم زنگ زد ک بیاد منو ببره دکتر بخاطر سرما خوردگیم مامانم افتاد بجونم چنگم زد ک چرا میخوای بری پشت تلفن جیغو داد زد ک شوهرم فهمید بگین من چیکار کنم با این خانوادم