روز زن من تاهفت سرکار بودم اون هم میدونست تا رسیدم خونه شوهرم آماده لباس پوشیده رفت بیرون زنگ زدم کا رفتی چرا لباس بچه رو از تو ماشین نیاوردی برام جواب داد من با ماملنم رفتم خرید دیگه حرفی نزدم و دلم بی صدا شکست با من چون با مادرش قهرم این رفتارا رو میکنه بخاطر هزینه های دارو درمان بچم همش باید اضافه کاری بمونم شوهرم زیر بار دارو درمان نمیره و میگه این بچه دیگه خوب نمیشه پیشرفتی نکرده چرا من هزینه کنم خیلی خسیسه خیلی خدا شاهده به چشم خونه یه چشم اشک میخواستم چند وقت پیش طلاق بگیرم دیدم هزینه و وقت طلاق چقدر زیاده ترجیح دادم همین هزینه و وقت بذارم برای درمان بچم
حالا بعد از چند روز حالا اومده میگه روز زن مبارک گفتم روز زن گذشته بعد برگشته میگه تو خونه نبودی منمگفتم من خونه بودم تو نبودی برگشته میگه تو کج عقیده ای من با مادرم رفتم بیرون تو حسودیت شده
با مادرشوهرمم سر این قهرم که بهم گفت از عقیده کج ت هست که بچت مریضه