اما میگه پول ندارم ،،،، مرخصی هم ندارم که بیاد پیش پدرش
بنابر این پدر شوهرم افتاده گردن من
شوهرم هم مریض نمیتونه کاری کنه من غذاشو می برم بعدم دکترش براش فیزیوتراپی نوشت الان پنج جلسه با دختر دیگه ش بردمش
و واقعا خسته شدم برو دنبالشون ببرشون فیزیوتراپی بعد برمیگردم خونه نیم ساعت بعد دوباره میریم اونجا میارمشون خونه بعد خواهر شوهرمو میرسونم بعد برمیگردم خونه
خدا خیرت بده
فقط از خدا می‌خوام اجرت رو بده .
خیلی سخته آدم شرمنده ی اولاد باشه چه برسه به عروس
تو هیچ وظیفه ای نداری
وقت نداشتنو راست گفته ولی وظیفشه به پدرشم رسیدگی کنه
پول نداشتنو اگه کار میکنه الکی گفته
به خواهرشوهرت بگو دیگه ماکه مسئول کار شما نیستیم دست تنها برام سخته
وظیفه شوهرته ب تو ربطی نداره
شوهرت زبونش ک لال نیست زنگ بزنه ب خاعره بگه جاس نوبتت، پرستار بگیر
البته شاید اون کمک مالی میکنه
دیگه خواهره رو بزار خودش بره نرسون
حالا چرا این وسط خواهر شوهرتم افتاده گردنت اونو چرا هی میبری میاری دوتایی برید
تو وظیفه ای نداری ولی فکر کن در راه خدا داری انجام میدی
اسی جان میدونم وظیفه ی شما نیست ولی به خاطر خدا کمک کن قطعا یه جایی خدا دستتو میگیره که باور نمیکنی
حقیقتا زندگی درست حسابی ندارم سه سال شوهرم بیکاره خرج زندگی و بار زندگی هم رو دوش من کلا خودم از زندگی خودم خسته بودم حتی به بار دعوتم نکردن خونه شون خانواده بیخودی هستن حتی نمیشه روشون حساب کرد شوهرم عمل کرد همین خواهرش پیشش اصلا نیومد
کارت بی جواب نمیمونه عزیزم دنیا میچرخه ❤️❤️
الهی که خدا خیرت بده مهربون ترین
شک نکن همه‌ی این خوبیات یه پاداش بزرگ داری پیش خدا🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
