من حظور نداشتم
خانواده داماد و خانواده من باهم نشستن تعیین کردن .
خانواده من گفتن هزار تا.
ولی با پا فشاری خانواده داماد ،پدرم ایناگفتن ۳۰۰ تا.
وخانواده داماد گفتن اصلا ولش برگه رو بدین به ما ۵۰ تا نوشتن.
گفتن امضا کنین..
خانواده من هم حرفی نزدن امضا کردن با اینکه ناراضی بودن دخترشون بدن .و ناراضی بودن ۵۰ تا.
ولی امضا کردن.انکار دست خودشون نیود.
بعد منو بزور کشوندن اونجا.من راصی نیودم.
چون دیدم خیلی منو میخاد و دوستم داره پافشاری میکنه دیگه راضی شدم.
در حظور جمع از من امضا گرفتن.من اصلا نخونده بودم متنو .
بعد از چند روز رفتیم عاقد مهرم رو نخوند چند سکه.
فقط گفت یه شاخه گل محمدی و قرآن.
.
گفت چ خانم خوبی.
آخر سر فهمیدم ک برای چی بهم گفت خانم خوب.
چون براسه حرفی نزدم.
خیلی استرس داشتم.
بعد از عقد گفتم سکه چرا کمه.
۵ تا کالا تفاهم کردیم.چرا ۲ تاست و....
الان بهممیکه دنبال چی هستی.
گفتم گولم زدین.
عاقد هم اشناتون بود.من راصی نیستم.حلاله؟بهش