دیدید چگونه شهرِ کرمان لاله گون شد
دیدید که سنگفرشِ خیابان غرقِ خون شد
دیدم که پَر پَر کودکان در خون تپیدند
در خونِ خویش آغشته گشته،آرمیدند
اصغر به یک گوشه گلویِش را شکافتند
اینگونه قلب و روحِ دنیا را گداختند
دیدم علیِ اکبری که غرقِ خون شد
صحرای محشر بود و دشمن درجنون شد
عباس را دیدم که دستش را بُریدند
آن چادُر زینب،که بر خاکش کشیدند
دیدم مظاهر را که در خون غوطه ور بود
در سینه اش روحِ سلیمان شعله ور بود
دیدم بسی زینب به زیرِ دست و پا بود
امروز دیدم شهرِ کرمان، کربلا بود
سیزدهم دیماه 1402کرمان
تسلیت به همه هموطنان🖤