اینو فقط من خبر داشتم داداشم به شدت عاشق دختر عموی بابام شده بود واقعا هم دختر خوشگلی بود داداشمم خیلی خوش قیافس دختر هم واقعا عاشق داداشم شده بود من توی نگاهای دختره واقعا عشقو میدیدم یه روز داشتیم یه فیلم ترکی(بازیگر اسمش بورتک دنیزه) با دخترعموم میدیدم گفت که چشاش شبیه محمده(داداشم)نمیدونست من میدونم چقد همو دوست دارن😂دیه نمیدونم با هم رابطه داشتن یانه خلاصه گذشت تا یه روز بابام و بابای دختره بحثشون میشه و رابطمون باهاشون کلن قطع میشه داداشمم هرچقد گفت دختره رو میخوام بابام اینا راضی نشدن داداشم بلند شد رفت تو حیاط من تو پنجره نگاش میکردم داشت اروم اروم گریه میکرد اونموقعه ۲۱ سالش بود دیگه هروقت حرف این دختر میشد این چشاش اشکی میشد خلاصه پنج ساله گذشته داداشم با یکی ازدواج کرده و بچه داره و الان خبر رسید دختره هم نامزد کرده باورتون نمیشه داداشموقتس شنید (صبح بهش گفتیم)جلو زنش خودشو گرفت ولی خب چشاش پر اشک شد و اروم بلند شد رفت بیرون و هنوزم نیومه خونه
من واقعا دوست داشتم این دوتا بهم برسن خیلی خیلی عاشق بودن
