2777
2789
عنوان

چهارسال عروسش بودمم..

129 بازدید | 7 پست

عروس نه دخترش بودم

دم به دیقه حواسم بهش بود

کادو اول مال اونو میدادم و دستم خالی بودبرای مامان خودم نمیخریدم

مهمون داشتم مادرشوهرم دخترش بودن

خودم دعوتشون میکردم نکه خودشون بیان 

تفریح میرفتم میگفتم تنهان

عید میشد میگفتم پیششون باشیم


چهارسال تو بهش نگفتیم

دست هممون خالی بود


شوهرم اروم صحبت کرد گفت مامان من دستم خالیه کلی بدهی دارم

خودتم نه حقوقی ن چیزی تحت فشاری

دختردم بخت

دختربزرگتم توشهربزرگ ندار وتو فشار

بیا یا سهمتو بعد سی سال بعد مرگ پدرت از داداشات بگیر یا اجازه بده ما خونه پدریو بفروشیم سهممون برا هرکدومون انقد میشه که بشه خونه خرید و مشکلامون کم بشه

خیلی صحبت کردیم گفت برید دنبال سهم من واز داداشام بگیرید

ماهم پیگیرشدیم که کاششش اعتماد نمیکردیم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

چندبار قبل پیگیری گفتیم مطمئنی از تصمیمت

گفتیم همه باهامون قهرمیشن هااا

گفت نه برید من پشتتونم


رفتیم خیلی از کارارو قانونی پیش بردیمممم

ولییی وسط راه منصرف شد

گف نمیخوام

با اینکه  وکالت داشتیم هرچقد بحث کردیم گفت نه

شوهرم گف من بخاطر تو میگم که هم تو هم خودمون راخت بشیم الان ک نمیخوای وقتی تو پشتم نیستی همینم نمیخام و وکالتو پارع کرد... 

بماند تاقبل منصرف شدن دائم یه سریا میمودن زیرگوشش هی میخوندن بابا برا چیته 

چرا شکایت 

چرا وچرررا


خلاصه ماروانداخت وسط وخودش پا پس کشید و ما شدیم بده


شوهرم گف لااقل سهم پدریمونو بزار بفروشیم

گفت من اواره ام ولی داداشم راحت تو خونه بابام نشسته

گف بزار بفروشیم هرکدوم میتونیم سروسامون بگیریم


برگشت گف کسی غلط میکنه اسم خونه و پسر منو بیارع... 

وباز پشتمون شکست... 


خلاصه چندماهی تنش بود و کل خوبی واحترامارو از یادش رفته بود و این بین اطلاعاتم ب اطرافش میرسید 


تولدم بود و گفتم ب شوهرم این چندماه سرد بودیم من دعوت کنم کل تنش ازبین بره ن خونه خواستیم ن سهم

بزار خدا خودش قضاوت کنه


دعوت مردم وسه روز موند خونم و رفع شد خیلی از ناراحتیا


با اینکه مقصرنبودیم


و بعد یک ماه فوت شد والان چندسال میگذره


حالا تا چیزی میگیم هی اون بحثو میکوبن تو سرمون که تو مادرتون دعوا کردید و اون راضی نبوده وفلان


مگه کسی با مادرش بحث نمیکنه

چرا هی ب رو میزنن

ندیدن ک چقد بهش میرسیدیم

ندیدن ازخومون میکذشتیم وهولشو داشتیممم


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

جنسیت بچه

تیناافرا | 39 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز