طبق معمول همیشه بازم بحثمون شد
انگار من از اول بچه این زن نبودم بدوبیراه بارم کرد
از گریه هام خوشحال میشه انقدر گریه کردم ک ناهی برام نمونده
ازاول مثل نامادری بود برام ذره ای محبت نداشت
همه اتفاقای بدو مینداخت گردن من
اینم بگم ک نامزدم و تو این دوران حتی نزاشته ی خوشی کوچیکو با همسرم حس کنم همش زهرم کرده
چکار کنم چجوری خودم اروم کنم💔😭