هر کاری میکنم دعا میکنم حرم میرم کربلا رفتم ویس انگیزشی گوش میکنم فک کردم آرامش گرفتم
ولی واقعا دیگه نمیکشم
خدا کنه زودتر ازدواج عالی کنم
امروز پسرم مجبور بودم ببرم سرکار.دو ساعتی گوشی نگاه کرد شارژ گوشیم تموم شد بعد کم کم شروع کرد به بهانه گرفتن
فقط یواش به دستش زدم خستم بود گفت هی میخوام برم خونه
منم گفتم نمیشه
در هفته ۲ یا ۳ باری میبرمش با خودم سر کار
مدام بهونه میگرفته هی اشکش سر مشکش چن بار طفلکی گریه کرد
موندم چرا خدا نگاهمون نمیکنه
یه ازدواج خوب جور کنه
واقعا تو سختی دارم بچه بزرگ میکنم
میگم حتما حکمتی داره ولی چقدر دیگه سختی