با مامان بزرگم تو ماشین تنها بودیم منتظر مامانمینا یهو دیدم سرش افتاده رو شونه ام، پیش من جون داد فوت کرد. حالم خیلی بده، همش اون لحظه واسم تکرار میشه میترسم، همین دیروز ساعت 21:30 اتفاق افتاد
دعا کنین برا مامان بزرگم که راحت باشه امروز که قرار بزارنش تو قبر
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.