بچه ی دخترخاله ی نامزدمب دنیا اومده...ما رفتیم دیدنشون بعد دخترخاله نامزدم بهمگفت اگه دوست داری بیا بغلش کن
بعد منم چون مادرم وسواسی بوده ی مقدار حساسم
گفتم باشه برم دستامو بشورم میام بغلش میکنم
بخدا فقط چون بچه ی هفتش بیشتر نیست ترسیدم ی موقع دستام میکروبی باشه
بعد شوهر خواهرم پوز خند زد برداشت گفت بغل کندیگه چرا ادا اصوله روانیا رو در میاری
مادرشوهرم گفت ادا اصول چیه اتفاقا فاطمه مقیده ما هم باید رعایت میکردیم بچس اخه..خواهر شوهرم گف اینقد رعایت کردنم دیگ درست نیست حتما ی دکتر برو شاید مریضی وسواسیی چیزی هستی😐
دارم فشارررر میخورممم حرص میخورمممم