همسایه روبرو هستیم... میشه زن پسردایی شوهرم
دیروز جلو در با یکی از زنای همسایه نشسته بود بعد به من گفت بیا دستمال کاغذیاتون رو که انداختین اینجا بردار.... یه زمین ساخت نشده روبروی خونمون
من گفت چه دستمالی من که نریختم... گفت شوهرت ریخته تعجب کردم گفتم حالا بزار ازش بپرسم ببینم واقعا اون ریخته
بعد یه دفع جلو زن همسایه داد زد گفت خودم دیدم که ریخته منم خیلی ناراحت شدم گفتم حالا چرا داد میزنی البته با اخم... اومدم داخل به شوهرم گفتم تو دستمال کاغذی ریختی تو زمین کناری گفت نه والا...اومد بیرون گفت چی شده من که یادم نمیاد ریخته باشم ولی برمیدارمشون... دیگه زن همسایه شروع کرد داد وبیداد که من چیزی به زنت نگفتم که اینجوری کرد.. دیگه از این به بعد اسمشو نمیارم... ای چیزا.... قبلا هم یه بار بهم گفت وقتی تو حیاط رو میشوری باید تا سر کوچه رو بشوری... بعضی وقتا وامیسته تو کوچه رو میشوره وغر میزنه... منم گفتم من وظیفه جلو حیاط خودمو بشورم وتمیز کنم. هر کی جلو در خودشو تمیز کنه همیشه کوچه تمیز میمونه... خلاصه خیلی تو چیزایی که بهش ربط نداره دخالت میکنه. زبونش تنده...
دیشب دخترش به دختر من گفته بود مقصر مامان تو بوده خیلی حرفا به مامانم زده... که خدا شاهده فقط گفتم چرا داد میزنی....
رفته خیلی پیش شوهرش دروغ گفته ومنو مقصر نشون داده...