خیلی بد
ما امشب ساعت ۱۱ رسیدیم خونه پدرشوهرم برادرشوهرم میدونست ما داریم میایم مادرشوهرم نیم ساعت قبل اینکه برسیم شوهرم ز زنگ گفت داریم میایم مثلا سوپرایزش کرد وقتی رسیدیم کسی در و باز نکرد شوهرم چندبار در زد بالاخره مادرشوهرم اومد رفتیم تو برادرشوهر و پدر شوهرم خوابیده بودن خواهر شوهرمم تو اتاق بیرون نیومد مادرشوهرم هم تا رسیدیم بحث فروش یه محصول ک شریک هستیم و شروع کرد فقط زمینش مال اوناست یعنی گفتم خدایا چرا اومدم واسه شوهرم دوتا تخم مرغ درست کردم خورد واقعا نمیدونم از چی ناراحتن میگم شاید ما بدی کردیم خبر نداریم
اینم بگم ما از شهرستان رفتیم ۷ ساعت تو راه بودیم