2777
2789

دختر پسر خودشون یا پدرمادرا؟


اگه پدر مادرا تعیین میکنن  پدر مادر داماد دیگه درسته؟


باید برن خونه عروس بگن دخترتونو میخوایم ببریم  یعنی درواقع عروسی بگیریم  اجازه میدید و این حرفا..   پدر مادرر داماد اینا رو باید بگن؟؟

 

بله برای من پدرشوهر و مادرشوهرم یادمه اول شهریور اومدن گفتن بعد صفر عروسیه بچه هارو بگیریم و خونوادمم موافقت کردن 

بچه عجیب ترین موجود دنیاست...می اید،مادرت میکند،عاشقت میکند،رنجی ابدی را دروجودت میکارد،تا اخرین لحظه عمر عاشق نگهت میدارد  وتمام...! بگمانم مادر بودن یک نوع دیوانگی ست، وقتی مادر میشوی رنجی ابدی سراغت می اید، رنجی نشات گرفته از عشق..،مادر که میشوی میخواهی جهان را برای فرزندت ارام کنی،میخواهی بهترین هارا از ان او کنی،وقتی می خزد،چهاردست وپامیرود،راه میرود ومیدود،توفقط تماشایش میکنی وقلبت برایش تند میتپد..❤از دردش نفست میگیرد روحت از بیماری اش زخم میشود،مادر که میشوی دیگر هیچ چیز جهان مثل قبل نخواهد بود،مادر که میشوی کس دیگری میشوی کسی که وجودش پر از عشق وجنون ودیوانگی ست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

پدر داماد مشخص میکنه 

چون اون قراره خرجشو بده 

❤️ اگر میخوای خودتو بشناسی به خوبی نگاه کن که عاشق چه کسانی هستی و از چه کسانی متنفری، هر ادمی کپی کوچکی از معشوقه هاش میشه ❤️.تمام زندگیم این بود = محبت حضرت علی (ع)❤️زندگی خوب رو سلمان داشت که همه چی رو رها کرد و رفت به دامن علی پناهنده شد، زندگی خوب رو "جُوون" داشت، برده ی سیاهی که احتمالا باورش نمیشد "امیری حسین و نعم الامیر"  ی که با شوق فریاد زد تا ابد با اشک و سوز تکرار بشه، زندگی خوب رو "بشر بن حارث" داشت که گذر امام کاظم(ع) به دم خونه اش خورد و از مجلس رقص و شراب، به مقامات عالی رسید، زندگی خوب رو اون شاهزاده ی رومی داشت که به شیرینی عشقی که تو قلبش حس کرد، ناشناس بین برده ها و کنیز ها رفت و توی شرایط سخت زندگی کرد ....توی این دنیا زندگی خوب فقط برای کسایی بود که طالعشون به امامشون گره خورده بود  ❤️یا مبدل السیئات بالحسنات... طالع من رو هم به امام زمانم گره بزن ❤️

خودم و همسرم انتخاب کردیم

اگه بگم اندازه خاک بارون خورده ، اندازه نوشابه بعد یه غذای چرب ،اندازه بوی بدن نوزاد،اندازه توت فرنگی ،اندازه تک تک تار مژه های خوشگلت ،اندازه تموم عروسک های دنیا،اندازه لازانیا،اندازه زنگ آخر روز های چهارشنبه ، اندازه تعطیلی ب خاطر برف دوست دارم دروغ گفتم چون من خیلی بیشتر اینا ت رو دوست دارم شاید ب اندازه ایی ک مستربین عروسکش و دوست داشت شاید ب اندازه عشق ی مادر ب فرزندش و شاید حتی بیشتر خودم شایدم اندازه تموم موج های دریا دوست دارم انقد دوست دارم ک نمیدونم خیلی و چجوری بنویسم ک دقیقا بفهمی خیلی یعنی چقد شیک و ایس لاته ک هیچی کنارت حتی چایی نبات تو استکان کمر باریک هم میچسبه،پیتزا و همبر ک هیچ کنارت حتی فلافل کثیف کنار خیابون هم میچسبه،ویلای کردان و دماوند ک هیچی کنارت حتی زندگی ت شلوغی و دود و دم تهران هم میچسبه خلاصه بگم مهم نیست کجا باشم ت چ شرایطی باشم حالم چطور باشه ت ک باشی از همه آدمای دنیا بی نیازم،خدایا شکرت وسط دردام درمون فرستادی درمون ک هیچی معجزه(: خدایا شکرت ب خاطر وجود سهیل ت زندگیم🩷
بله برای من پدرشوهر و مادرشوهرم یادمه اول شهریور اومدن گفتن بعد صفر عروسیه بچه هارو بگیریم و خونوادم ...

برا من مادرشوهرم به همسرم گفته بود اونا باید بیان خونه ما مشخص کنیم  منظورش خانواده من بود  اما نه ما رفتیم نه اونا اومدن  نمیدونم چرا اینجوری گفته بود مادرشوهرم . شاید بخاطر اینکه اولین سالگرد پدرشوهرم تازه دراومده بود بخاطر این میگفت

آخرم خودش تعیین کرد  تالار اینا هم ننداخت تو خونه برگزار کرد😒😒

 
گزینه دوم درسته  خانواده همسرتون یه تاریخی رو مشخص میکنند و خانوادتون نظرشون رو اعلام میکنن و ...

خب مگه نباید خانواده داماد برن خونه عروس 

مادرشوهر من برعکس شو میگفت ، به همسرم گفته بود خانواده من برن خونه شون  اما من اصلا به بابام نگفتم اینطوری گفتن

نمیدونم حالا رسم شونه فکر کنم خانواده عروس بره بگه بیاید دخترمو ببرید  براش عروسی بگیرید

 
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز