خواهرم هم رفیقمه هم خواهرمه دوس داشتن و رفاقتمون و خواهریمون بین همه زبون زده همه میخوان محبت بین دو نفر رو مثال بزنن حرف منو خواهرم رو پیش میکشن...اما بعضی اوقات خواهرم با یه سری حرفا کاری میکنه تا استخونم بسوزه مثلا یه اخلاقش رو ک دوس ندارم اینه ک حواسش پرت میشه و دائم یادش میره حالم رو بپرسه در حالی ک من اگه یه روز بی خبر ازش باشم دق میکنم همیشه ک بهش میگم سعی میکنه درستش کنه ب قول خودش اما میگه نمیتونم یادم میره نمیدونم گرفتاریم زیاده یه چیز دیگه ام هست یه چیزی رو بگه خودش دیگه هرچی قسم و قرآن بخورم انگار ن انگار ک قبول نمیکنه در حالی ک من همیشه باهاش صادق بودم همین حرکتش باعث میشه تا مدت ها تو خودم باشم ن بار اولش بوده این حرکت ن آخر ...هزار تا اخلاق خوب داره هزار هزار کار برام کرده و هوامو داشته منم هیچوقت کم براش نزاشتم اما سر این قضیه ها همیشه بحث و جدل داریم و من واقعا نمیخوام اینطور باشه داغونم
خیلی بچه ای
همه ادما مشکل دارن لازم نیست هروز سراغتو بگیرن
خوبه خودش میگه گرفتاره
خوب عزیزم آدمه دیگه
کنار هزار تا اخلاق خوب ، ده تا هم اخلاق بد داره
زندگی واقعیه فیلم نیست
ما آدما بدون عیب و نقص نیستیم، خوبی های خواهرت این ضعف رو جبران میکنه و زیاد برای خودت بزرگش نکن
منی که به خونش تشنم
هرکسی تو وجودش عیب و نقص هست
شما یه آدمی اون یه آدم دیگه
من برای داداشم جونم هم میدم ، اما داداشم با اینکه خیلی داداش خوبی برای من هست ولی به اندازه من خودش رو درگیر خواهر و برادری نمیکنه
من دوست دارم اینطوری باشم هیچ منتی هم سر داداشم ندارم حال خودم اینطوری خوبه
بپذیر ادما شبیه نیستن
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
