من برای امروزی که تو را ندارم
ناراحت نیستم !
ناراحتم برای چهل سالگی ام،
آنجا که به بهانه ی یک شعر، یک آهنگ،
به یادت می‌افتم؛
و به دخترم لبخند میزنم ..
من برای آن لبخند که درد دارد،
ناراحتم ...
فکر میکنم حکایت خیلیامونه(:
من نمیخوام زایمان کنم پس به دخترم نگاه نمیکنم لبخند بزنم چون بچه ندارم
و منی که الان در چهل سالگیم هستم ،
و پر از حسرت گذشته ها ، که کاش بیشتر جسور بودم ، کاش کمی شهامت جنگیدن داشتم . کاش ما رو اینقدر مطیع و ترسو بار نمی آوردن که حالا همه آرزوهامون بر باد رفته باشن . ماهایی نه از جوانی چیزی فهمیدیم نه از عشق و دوست داشتن .
و منی که قرار این حس تنهایی رو تجربه کنم 🫠
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
18 ثانیه پیش
19 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
