اوایل ن،تازه احساس غرور هم میکردم کچقد دل گنده ام و غرور ندارم برای اونایی ک عزیزن برام.
اما وقتی هی تکرار شد احساس آویزون بودن و اضافی بودن داشتم.
گاهی هر دو طرف مقصر هستن برای یک دوری چ جدایی
اما ی وقتایی هر چی جوانب رومیسنجی میبینی تو هیچ کاری نکردی هیچ اشتباهی نکردی پس چرا اینجوری رفتار میکنن.من بارها توی همچین شرایطی رفتم طرفشونو جدایی روتموم کردم حتی نپرسیدم چیشده،ینی انگار هیچ اتفاقی نیافتاده.
اما هی تکرار شد تکرار شد
تا اینکه دیگه خسته شدم از اویزون بودن از اینکه هی خودمو بی ارزش کنم.تنهایی سگش شرف داره