دیشب شب چله خونه متمانم بودیم بعد داداشم مجرده خونه داره گفت بیاین بریم رفتم باشوهرم شب خوابیدیم.دیدم بهم ریختست جم جور کردم براش صبحم لحافتامونو جم کردم شوهرم میگه داداشت چلاق که نیس خودش جم میکنه.منم گفتم از خودم مایه گذاشتم دوسدارم کمکش کنم اینم گف تو ...خوردی منم گفتم درست حرف بزن.رفت خونه خودمون منو نبرد از صبحه زنگم نزده