کل زندگیمون خلاصه شده تو یه خونه که انگار جهنمه برام.نه فامیلی نه دوستی نه خانواده ای ...بایه شوهر بی فکرو بی مسولیت یه بچه که به پای خودم سوزندمش و تو این سن کم عقده ای و افسرده س مرگ واسه ما اوج خوشبختی بخدا
لایکم نکن اذیت میشم نمیبخشمتاااا 😒منم خیلی دوست داشتم سلامتی داشته باشم خونه عیان بشینم ماشین عیانی سوار شم ارامش داشته باشم که هیچ کدومو ندارم به کسیم میگی از نظر خیلیا جوابش حمکتی و امتحانه هست،متنفرم از این نتیجه گیری حکمتی هست...یعنی یکی اینو میگه میسوزممممم،الانم خیلی دوست دارم زودتر بمیرم لااقل اینو واسم زیادی نبین زودتر تموم کن💔 عدالت خدا کجاست💔تا حالا دلت برا کسی سوخته؟من برای خودم میسوزه💔 متنفرم از دنیاییکه همه بدبختیا رو سر من اوار شده
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
منم بعد ازدواجم ازینجور مناسبتها متنفر شدم چون از فامیلای همسرم خوشم نمیاد و با اینکه رابطمو باهاشون حیلی کم کردم هنوز پشتم حرف میزنن قضاوت میکنن میگن تو پای شوهرت را از ما بروندی!!