من پدرم فوت کرده
2 سال شده ازدواج کردیم و سال قبل رفتیم خونه پدرشوهرم
اما دلم به حال مادرم میسوزه گناه داره تنهاست و چشم انتظاره، هیچ کدوم از خواهر برادرام هم نمیرن
به شوهرم میگم بیا حداقل برا شام بریم خونه بابای تو بعد ساعتا 9 بریم برا شب نشینی خونه مامان من
اونم قبول کرده
اما پدر شوهرم آدم خیلی زورگوییه، یه جورایی عین پدر سالاره، بهش بر میخوره نریم یا ساعتای 9 پاشیم، نمیدونم چیکار کنم