من جات بودم یه مهمونی میگرفتم همشونو دعوت میکردم
منظورم پدرشوهرت و مادر شوهرت و پدر و مادر خودت
بعد بچه هاتو بفرست خونه خاله ای عمه ای جایی
بعد که همشون اومد خونت حسابی ازشون پذیرایی کن شامم که دادی بهشون
بعد همشون که نشستن توهم برو بشین پیششون بگو که من بچه بودم هنوز عقلم کامل نشده بود اومدم تو این زندگی چندساله دارم میسوزمو میسازم خیانت دیدم دم نزدم لباس نخرید واسم دم نزدم حتی کوچکترین حق یه انسان عادی رو بم نداد نذاشت درسمو بخونم باشگاه برم یا کاری که دلم میخوادو انجام بدم بازم دم نزدم من خسته شدم ازین زندگی چرا خودش باید واسه خودش این همه خرج کنه سفر خارج از کشور بره بعد ب من بگه پول یارانتو جمع کن باهاش لباس بگیر یا موهاتو کراتینه کن عکس نودیم که رو گوشیش دیدی ب همشون نشون بده بگو همه اینا بدرک اینو ببینین باز خیانت کرده من چه گناهی کردم زندگیم نابود شده بگو دیگه نمیتونم بمونم تو این زندگی یا تکلیف منو مشخص میکنین یا همه چی تموم میشه دیگه ب اینجام رسیده نمیتونم